آسمان چشم او
آيينه کيست
آنکه چون آيينه با من روبرو بود
درد و نفرين
درد و نفرين
بر سفر باد
سرنوشت اين جدايي دست او بود
گريه مکن که سرنوشت
گر مرا از تو جدا کرد
عاقبت دل هاي ما
با غم هم آشنا کرد
چهره اش آيينه کيست
آنکه با من روبرو بود
درد و نفرين بر سفر
اين گناه از دست او بود
اين گناه از دست او بود
اي شکسته خاطر من
روزگارت شادمان باد
اي درخت پرگل من
نوبهارت ارغوان باد
اي دلت خورشيد خندان
سينه تاريک من
سنگ قبر آرزو بود
سنگ قبر آرزو بود
آنچه کردي با دل من
قصه سنگ و سبو بود
من گلي پژمرده بودم
گر تو را صد رنگ و بو بود
اي دلت خورشيد خندان
سينه تاريک من سنگ قبر آرزو بود
سنگ قبر آرزو بود
سنگ قبر آرزو بود
آيينه کيست
آنکه چون آيينه با من روبرو بود
درد و نفرين
درد و نفرين
بر سفر باد
سرنوشت اين جدايي دست او بود
گريه مکن که سرنوشت
گر مرا از تو جدا کرد
عاقبت دل هاي ما
با غم هم آشنا کرد
چهره اش آيينه کيست
آنکه با من روبرو بود
درد و نفرين بر سفر
اين گناه از دست او بود
اين گناه از دست او بود
اي شکسته خاطر من
روزگارت شادمان باد
اي درخت پرگل من
نوبهارت ارغوان باد
اي دلت خورشيد خندان
سينه تاريک من
سنگ قبر آرزو بود
سنگ قبر آرزو بود
آنچه کردي با دل من
قصه سنگ و سبو بود
من گلي پژمرده بودم
گر تو را صد رنگ و بو بود
اي دلت خورشيد خندان
سينه تاريک من سنگ قبر آرزو بود
سنگ قبر آرزو بود
سنگ قبر آرزو بود